فک نکن عاشقتم ؛نه خبری نیست

به امید چی می خوای با من بمونی

فک نکن دوست دارم که اشتباهه

وقتی از عاشقی چیزی نمی دونی

فک نکن وقتی به روی تو می خندم

باز دوباره یه خیالی تو سرم هست

بهتره باور کنی آخر خطیم

واسه ما رابطه های بهترم هست

این و گفتم که تو منتظر نمونی

این و گفتم که دیگه شکی نباشه

شاید هر کدوم ما بعد جدایی

 بتونه با یکی دیگه رو به را شه

 

بی تفاوتم به تو...

نباشی زنده می مونم من اما تمام زندگیم از دست میره

تمام روزهای زندگیم و بهت وابسته بودم سرد بودی

نمیخواستی یه بار باور کنی که تمام هستی یک مرد بودی

همیشه بین ما یه سایه ای هست که می تونه تو رو از من بگیره

کسی که مطمئن هستم یه روزی می تونه من رو از این زن بگیره

مدام می ترسم از لبخند هایی که بعد از هر تماسی رو لباته

ازین شکی که من رو پیر کرده ازین تردیدی که توی صداته

تو اونی که نمی مونه و میره منم که عاشقت هستم همیشه

مث بازنده ها تسلیم می شم تمام تو برای من نمیشه

بدون تو من آرامش ندارم تو هرلحظه تو هر ساعت تو هر ماه

تمام زندگیم نابود میشه با از دست دادن یه عشق کوتاه


زندگی سرشار خطوط موازیست هم قطار ...کمی چشم باز کن

شاعران با لب تو قافیه پرداز شده

دنیای کوچیکم  رو با تو صحنه سازی می کنم

این عشق نیست اما دارم دیوونه بازی می کنم

می ترسم از این اتفاق که هردومون غرقش شدیم

اما بازم با هر نگات خودم رو راضی می کنم

این بهترین تقدیره که قلب تو دلتنگ منه

آغوشم و تسخیر کن این بهترین جنگ منه

موهات مث افسانه ها من رو به رویا می برن

وقتی که لمسم می کنی لبهات آتیشی ترن

تصویری از تو کافیه تا حال دنیا خوب شه

چشمات کاری می کنه تا اینکه شهر ؛آشوب شه

نبضم رو محکم تر بگیر این مرد می میره برات

چرخی بزن تا مست شه تو اشتیاق خنده هات

دنیای کوچیکم رو با تو صحنه سازی می کنم

من خوب می دونم دارم دیوونه بازی می کنم


چطور این همه جریان گرفته ای در من
و موبه‌موی تو جاریست در خیالاتم؟

 

خوبه که گاهی اوقات خودکار لعنتی و بگیری دستت تا اون مزخرفاتی که تو ذهنت می گذره رو خط خطی کنه

 
نفرین به این وجدان بیهودم/ای کاش من خودخواه تر بودم

 

من حدس می زنم ته خطیم

 

این رابطه عمرش به دنیا نیست

 

ادامه ی این راه بی برگشت

 

به نفع هیچ کدوم از ما نیست

 

وقتی نبودم شادتر بودی

 

من بی تو چندین بار می مردم

 

بی اعتنا تر می شدی هر روز

 

من از غرورت ضربه می خوردم

 

برای تو کافی نبود عشقم


 
من سعی می کردم که راضی شی

 

فرقی برات نداشت که تو یک آن

 

درگیر عشقای موازی شی


..
وقتی تمام تو واسه من نیست

 

حق بده با من هم کسی باشه

 

حالا که راهی جز جدایی نیست

 

چی می تونه که مانع ما شه؟

 

پ ن: گاهی عاشقت می شوند و می روی گاهی عاشقشان می شوی باید رفتنیشان کنی

و به آغاز قلمداد شدن پایان داد


تقدیم می شود به ناخوشی های دوستی نزدیک..م .ت

 

خیلی وقته هجوم پوچی ها همه زندگیم رو برده


 آرزوهای رنگیم و کشتم شب و روزم بهم گره خورده


 روزهای سیاهیِ تردید خوابهایی که من نمی بینم


 چیزی ازمن به جا نمونده به جز زجرهای یه مرد افسرده


 خیلی وقته که هیچ زنی دیگه واسه من اون کسی که میخوام نیست


 بعضیا اومدن ولی انگار خیلی وقته که عشق همرام نیست


 حرکت بی توقف تقویم صبرهایی که بی سرانجامن


 من ولی فکر می کنم هر شب مردم و چن نفر دیگه جامن !!


 خیلی وقته که منتظر هستم مرگ انگار تو ترافیکه..


 سکته ای تو مسیر قلبم هست دیره اما رهایی نزدیکه

 

پ ن: موضوع ترانه ارتباطی با حال و احوال نگارنده ندارد...حالمان بدک نیست .

mohammadhossein.najafi.5@facebook.com

تو فیسبوک از وبلاگ فعال ترم>>>

همه وجودم امشب عشقه نبضت و از رو لباس می گیرم

تقدیم می شود به .....او.....که تنها ...او...مانده است

و جادوی شعر هرچه کند به گرد فریب جادوی چشمش نمی رسد.

بی واسطه تقدیم میشود به پاییزی ترین بهار:

تو همین ساعت با هم بودن میشه عشق و تو چشات پیدا کرد

میشه آینده رو روشن تر دید میشه خورشید و تو دستات جاکرد

حتی یک ساعت ازم دورنشو که من از فاصله وحشت دارم

دوری از تو انقدر سخته که من حتی از تصورش بیزارم **

وقتی تو کوچه قدم می زاری همه شهر پر از آشوبه

تو نباشی زندگیم بی روحه همه چی وقتی که هستی خوبه

از همین ساعت با هم بودن من از احساس نگات لبریزم

واسه یک لحظه کنارت بودن همه دنیا رو به هم می ریزم..

 

** :سینا شعبان خانی اینطور هم میشه: دوری از تو واسه من کابوسه..

سربازهای روی دستم رو من کشته دادم توی این بازی

باید تموم راه و برگردم پایان این بی راهه بن بسته

من عمریه بازیچه ام اما تو شک  نکن این آخرین دسته

هیچ اشتراکی نیست بین ما دنیامون از هم فاصله داره

تو با تمام نفرتت دور و من با تمام عشق وابسته

واسه تو هر کس غیر من خوبه هر کس به جز من مرد رویاته

من می رم و تو دیر می فهمی  که این شروع بی کسی هاته

من می رم و تو دیر می فهمی که هرکسی به پات نمی شینه

اونی که بعد از من کنارت هست از تو فقط یک جسم می بینه

نابود کردی من رو با اینکه دنیام و یک جا ؛پای تو دادم

هنوز باورش برام سخته که توی دستات گیر افتادم

باید تموم راه و برگردم ابعاد این بی راهه باریکه

تو کاری با احساس من کردی که زندگیم بی وقفه تاریکه

تهران بعد از تو

از میدون بهمن تا تو دل تجریش

تهران تو چشماته وقتی که می خندی

کوچه به کوچه از عطر تو لبریزو

با هرنگات رو من بن بست می بندی

رد نگات و از میلاد می گیرم

از هرکی غیر از تو ایراد می گیرم

وقتی که شب می شه وقتی چشات بستس

تموم رویاها از ذهن من می رن

وقتی سفر می ری ؛ از سفره خونه ها

تا کافه های شهر دلشوره می گیرن

تهران قبل از تو تهران بعد از تو

یه فرقایی داره بعد از تو با هر جا

بامن بمون بامن تا فرصت آغوش

من عاشقت هستم از اینجا تا هرجا

اندکی هم که مثل من بودند ساکنان مریض خانه شدند

حال و روز مزخرفی دارم زندگی با گروهی از ارواح

شعر گفتن به لهجه ی ابلیس عشق بازی به شیوه اشباح

دست تو با خیانتت رو شد چشمهات و به روی من بستی

مثل یک مرد عاشقت بودم مثل مردی که عاشقش هستی

سرکشی می کنم علیه خودم با تنش ،اضطراب با سختی

از خودم انتقام می گیرم با تظاهر به اینکه خوشبختی

روزها ،لحظه ها جهنمین خستم از های و هوی آدم ها

خسته از اشتباه ،از تکرار ازمن بی کس از من تنها...

بی تو از خودکشی گریزی نیست زندگیم و به مرگ می بازم

طعم حلوای تلخ می گیرم از خودم سنگ قبر می سازم..

 

پ ن:فاعلاتن مفاعلن فعلن وزن رویایی سقوط من است

می روم تا درو کنم خود را از زنانی که خیس پاییزند...

حس مرده...

میری و حس مرده ای دارم پشت سر روبه رو پر از دیوار

غرق دشواری ِ احاطه شده غرق مزه ی گس سیگار..!

قلبم از اضطراب بی حرکت ،مغزم از ترس و شک مچاله شده..

مرگ من قطعیه بدون شک بین این روزهای آدمخوار

ماه های سیاه نزدیکند من قراره که باز تنها شم

حادثه اتفاق افتاده من قرار بدون تو باشم

بی تو از کل شهر بیزارم از نگاه و اشاره ی هر  زن

از هم آغوش های هرجایی ،از زنایی که بی رگن هرزن

صورت گنگ و مبهمی دارم آدمی با نقاب بی چهره

مرگ و زندگیم شبیه هم ِ حق انتخاب من صفره..!

می ری و ساعتای تلخ من ، بی تو با انزوا گره خورده

بی تفاوت به قلب مردی که توی تنهاییاش کم آورده

می ری و حس مرده ای دارم به هجوم شکست از فردا

می ری و عشق من خداحافظ بعد تو فاجعست این دنیا..

پ ن :رفتی و زیر آوار وقایع دفن شده ام