تو گم شدی، که گمم کردی و گمم کردند.
یه مرد گم شده تو حسرت تو
هنوز تصویر تو توی نگاشه
با اینکه خیلی وقته دوری اما
هنوزم بغض تو توی صداشه
حالا بعد از یه عمری من همونم
که توی بی کسی ها حبس کردی
ولی انقدر حسش واقعی بود
که ارزش داشت دنبالش بگردی
واسه من از نبودن ها چی مونده
به جز تنهایی و خونه نشینی
تو این روزا که هر لحظش یه ساله
کجا بودی که حالم رو ببینی
من و پیدا کن و یک بار دیگه
بذار تقدیر و از اول بسازم
همه دیروزهای من هدر شد
نمی خوام باز فردام و ببازم
پ.ن۱:این ترانه تقدیم می شه به سینا شعبان خانی عزیز به یاد تمام همترانگی ها
پ.ن:دیروزهایم را خرج کرده ام بابت فرداهایم چک بی محل کشیده ام و مرگ به زودی حکم جلبم را خواهد گرفت...
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 14:31 توسط محمد حسین نجفی
|