تمام روزهای زندگیم و بهت وابسته بودم سرد بودی

نمیخواستی یه بار باور کنی که تمام هستی یک مرد بودی

همیشه بین ما یه سایه ای هست که می تونه تو رو از من بگیره

کسی که مطمئن هستم یه روزی می تونه من رو از این زن بگیره

مدام می ترسم از لبخند هایی که بعد از هر تماسی رو لباته

ازین شکی که من رو پیر کرده ازین تردیدی که توی صداته

تو اونی که نمی مونه و میره منم که عاشقت هستم همیشه

مث بازنده ها تسلیم می شم تمام تو برای من نمیشه

بدون تو من آرامش ندارم تو هرلحظه تو هر ساعت تو هر ماه

تمام زندگیم نابود میشه با از دست دادن یه عشق کوتاه


زندگی سرشار خطوط موازیست هم قطار ...کمی چشم باز کن