شاعرت فرق داشت با دنیا عاشق ِ آنچه که نمی‌شد بود

چن روزيه بي حوصلم بي تو دنيام با تو خوبه وقتيكه...

تو هم همين حس و به من داري لحن چشات اين و به من مي گه

احساس مي كنم كه مي خوامت تظاهر اما خيلي آسون نيست

وقتي تو رويام با تو مي خوابم تو واقعييت با يكي ديگه

باور كن اين تصميم راحت نيست تغيير تو زندگي يك مرد

وقتي واسه شروع عشق تو بايد به يك نفر خيانت كرد

مي ترسم ازاينكه نباشي و توحسرتت دوباره تنها شم

اما هنوز درگير ترديدم كه بي خيال اونيكي باشم !!

به من كمك كن تا كنار تو از شر اين دو راهي راحت شم

از اينكه ما براي هم هستيم .! يا اينكه بايد رد بشيم از هم

انقدر مي خوامت كه فك كردم هر اشتباهي با تو مشروعه

به فكر اوني باش كه درگيره تو برزخ يه عشق ممنوعه

پ .ن: و پاييز هميشه حرفايي براي گفتن خواهد داشت..

پ.ن.2:بيشتر ازقبل قدم مي زنم پس بيشتر فكر مي كنم اما اتفاق خاصي نمي افته!!!