مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت..
رویای پنهانی من نزدیک تر باش
با هر نگاهت قلب من آشوب می شه
بی تو مریض ثانیه های عذابم
وقتی که هستی حال من هم خوب میشه
برای یک بارم شده تسلیم من باش
این شرم و پنهون کاری سخت و تموم کن
از من نخواه این راز ناگفته بمونه
من رو با احساسی که داری زیرو روم کن
وقتی تحمل یه لحظه بی تو مرگه
باید بفهمی که دارم وابسته می شم
بذار همه بفهمن از تو سهم دارم
من دارم از این پرده پوشی خسته می شم
درکم کن و راضی شو این تردید و بشکن
تا کی مسیر عشق ما بن بست باشه..؟
از من نخواه این راز ناگفته بمونه
این رابطه تا کی همین که هست باشه....؟؟
- تو نیستی و نمی آیی این نگاشتن هاخودفریبی محض است
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 12:9 توسط محمد حسین نجفی
|